پسرعموی اصغر به نام رجبعلی به دعوت دایی خود از روستا به شهر آمده و به دیدن او میرود و قصد دارد مدتی با او بماند. این موضوع سبب میشود مشکلاتی برای او ایجاد گردد.
یک درمانگر غمگین شروع به گفتن دقیقاً به مشتریان خود می کند که چه فکر می کند. او با ...
هنگامی که یک کلید مرموز او را به سرزمین اوز منتقل می کند ، یک کودک معمولی به نام دی ...
اروین خود را در تگزاس سرگردان می بیند، جایی که تحت بال یک حفاری نفت تقریباً ...
داستان زندگی نقی معمولی، همسرش هما سعادت، فرزندانشان سارا و نیکا، پدر آلزایمریش ...
دو پسرخاله که باهم دزدی میکنند با تحویل گرفتن جعبه ایی به دردسر میاُفتند و ....
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید