در روایتی که خدمتکار مادربزرگ مرضیه و مسعود، شیرین،از رویدادهای قدیم بازگو میکند، به داستان زنی اشاره میشود که شوهرش ارباب است و به خاطر بچهدار نشدن زنش با اصرار مدام زن اولش تصمیم به ازدواج میگیرد که با یک دختر رعیت ازدواج کند..
یک زن سعی می کند پدر خود را از یک سرپرست فاسد و حریص در دادگاه نجات دهد.
تفسیر مجدد از حماسه Nibelungen با محوریت هاگن فون ترونی ، وایکینگ که خود را با خدایان ...
زن میانسالی به نام ثریا (آزیتا حاجیان) که پانزده سال پیش شوهر خود را از دست ...
حکایت گلنار و اسماعیل است که در میان هیاهو و مهلکه قجری تارو پود دلشان با مهر و ...
در روزهای پایانی اشغال آلمان و میان سرمای طاقتفرسای کوهستان، گروهی از کودکان دل ...
بازماندگان یک سانحه هوایی مجبور می شوند با هم کار کنند تا در یک جزیره گرمسیری به ...
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید